مولیر
ژان باتیست پوکلن ، معروف به مولیر در پانزدهم ژانویه ۱۶۲۲ در پاریس متولد شد. پدرش به شغل تجارت اشتغال داشت و در دربار لویی سیزدهم به عنوان جنسن فروش سلطنتی رفت و آمد می کرد. سالهای کودکی مولیر در پاریس گذشت. ده ساله بود که مادرش را از دست داد. در نوجوانی با آنکه سرگرم تحصیل بود در کنار پدرش کار می کرد. این انتظار می رفت که او هم مانند پدر تجارت را پیشه خود کند. ابتدا برای تحصیل او را به مدرسه کلرمون فرستادند و تحصیلات مقدماتی را در همین مدرسه فرا گرفت، آن گاه وارد مدرسه حقوق شد و به دریافت دانشنامه در این رشته موفق شد، یک چند مصمم شد که شغل پدر را دنبال کند. به این لحاظ شغلی در دربار به دست آورد و پیش خدمت مخصوص درباره لویی گردید. در همین ایام توسط دوستانش با تئاتر آشنا شد . به خصوص آشناییش با خواهران " بژار " که در آن زمان گروه بازیگران کوچکی را تشکیل داده بودند، مسیر زندگی او را تغییر داد. استعداد سرشار و قدرت ابداع سبب گردید تا مولیر تئاتر را جایگاه واقعی خود بیابد و پس از رها کردن حرفه تجارت در سن بیست و یک سالگی طی نامه ای از پدرش خواست تا آنچه از مادر به عنوان ارثیه برجای مانده است به او واگذار شود تا با پول آن به اتفاق چند تن از دوستان خود تماشاخانه تأسیس کند.
گرود بژار پس از پیوستن مولیر به آنها و تنظیم برنامه های تازه نام خود را به گروه تئاتر نامدار تغییر داد.
آغاز کار این گروه با دشواری و مشکلاتی توام گردید. اجراهای نخست این گروه با عدم استقبال تماشاگران روبرو شد. هزینه های تاسیس تماشاخانه مولیر را مقروض کرد و با طلبکاران برای مدتی گرفتار محکمه و زندانی شد. اما مشکلات و گرفتاریها نتوانست در تصمیم او خللی وارد کند.
مولیر به همراه گروهش شروع به سفر نمود و مدت دوازده سال در شهرهای مختلف فرانسه آثارشان را به معرض تماشای مردم گذاشتند.
مولیر از ابتدای همکاری با گروه بژار، دل در گرو عشق مادلن بژار ، بست و این علاقه بالاخره منجر به ازدواج گردید و آن دو شریک زندگی و شریک حرفهای یکدیگر شدند.
در سال ۱۶۵۸ هنگامی که سی و شش بهار از زندگیش سپری می شد با شهرت و تجربه ای غنی بار دیگر قدم به پاریس گذاشت. نمایشنامه ، طبیب فراری، یکی از نخستین آثار او در شهر لیون به نمایش گذاشته شد مقارن همین ایام مولیر در تالار لوور پاریس نمایشنامه نیکومد اثر کرنی را به نمایش گذاشت.
هرچه شهرت و موفقیت مولیر بیشتر می شد حاصدان و دشمنانش که تاب انتقادهای قلم او را نداشتند و از سوی دیگر منافعشان به خطر می افتاد افزون تر می گردید. در میان آنها رقببان حرفه ای، منتقد، کشیش، پولدار نوکیسه، رباخوار و همچنین برخی از نجیب زادگان و درباریان نیز دیده می شدند. لیکن دوستی و حمایت لوئی چهاردهم شاه جوان فرانسه از مولیر و نیز آشناییش با لافونتن نویسنده مشهور و معاصرش به او این امکان را می داد تا با مخالفین خود مقابله نماید و برای پاسخ گونی به هر یک اثری خلق کند. دکتر عاشق، مسخره بازیهای با ارزش، مکتب شوهران، مکتب زنان (این اثر شهرت زیادی برای مولیر به همراه آورد و مبلغ یک هزار فرانک جایزه تحت عنوان شاعر برجسته کمدی نصب او کرد ) ژرژداندن یا شوهر خیالی،تارتوف (در تالار ورسای به صحنه رفت اما بعد از پنج شب از نمایش آن جلوگیری به عمل آمد به دلیل آن که در حضور شاه به مادر او برخورده بود.)، ازدواج اجباری و نمایشنامه دون ژوان به مدت پانزده شب اجرا شد اما به دلیل مخالفت اسقف پاریس با آن به طور غیر مترقبه ای اجرای آن متوقف گردید.
در همین سال مولیر به سمت مسئول نمایشات گروه سلطنتی دربار انتخاب شد. میزانتروپ یا مردم گریز، طببب اجباری، آمفی تریون، خسیس، شهری جنتلمن، نیرنگهای اسکاپن، اسکار نارل، زنان دانشمند، مریض خیالی و عشاق باشکوه از دیگر آثار او هستند.
برای مدتی زندگی خصوصی مولیر دچار بحران شد و از همسرش مادلن بژار جدا گردید و با آرماندو بژار
خواهر مادلن که ۲۱ سال از او جوانتر برد ازدواج کرد. مولیر با آرماندو نیز احساس خوشبختی نمی کرد. از سوی دیگر راسین نویسنده نامی هم عصر او که سابقه دوستی با مولیر داشت برخلاف انتظار او آثارش را برای اجرا در اختیار گروه رقیب مولیر قرار داد. اینها گرچه روح مولیر را آزرده ساخت اما او را مأیوس نکرد و او همچنان راه خود را دنبال می نمود . آخرین اثرش با نام مریض خیالی در تاریخ فوریه ۱۶۷۲ در پاله رویال به صحنه رفت و با موفقیت بی نظیری رو به رو گردید. در چهارمین شب اجرای این اثر در حالی که خودش نقش و " آرگن " را ایفا می نمود ناگهان دچار حمله گردید و پس از آنکه خون زیادی استفراغ کرد او را به بستر بردند اما او هرگز از آن بستر برنخاست و همان شب چشم از جهان فروبست. مولیر در نمایشنامه مشهورش خسیس از زبان یکی از شخصیت هایش چنین می گوید:
گرچه زندگی من با رنج ها و شادی ها توأم بوده است. ولی همیشه خود را سعادتمند یافته ام و امروز که زیر فشار زحمت و مشقات درهم شکسته شده ام بدون اینکه بتوانم بر روی هیچ یک از خوشی ها و لذات زندگی تکیه کنم، میبینم که بایستی میدان را ترک کنم.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن مولیر را این طور تعریف می کند:
مولیر یکی از چهره های درخشان تئاتر به شمار می رود. در آثار وی آن چه به خصوص نظر خواننده را جلب می کند اشارات فلسفی و هجوهای تند و هزل شیرین آنهاست. این آثار در پایه و شالوده خود مبتنی بر فلسفه خرد گرانی استوار بودند که باطنا مورد پسند متفکران قرن هیجدهم قرار داشت.
مولیر با کوششی خستگی ناپذیر با فکرهای نو و با عشق و هیجان فوق العاده همواره به تئاتر اندیشید و کوشش نمود تا از رفت و آمد به صحنه تئاتر، گفتگو با هنرپیشگان و متصدیان تئاتر به هنگام تمرین تجربه های فراوانی کسب نماید و سعی داشت تمام آنچه را که فکر می کرد و می آموخت با درکی عمیق و شاعرانه شناسانی کرده به روی صحنه بیاورد. او در عین صفا و سادگی کمدی هایی خلق کرد که در آنها جنبه های انتقادی بسیار قوی مشاهده می شود.
در وجود مولیر تنها جنبه نویسندگی نیست که تعلق به تاریح فرانسه دارد. بلکه شخصیت خود این مرد است که جزئی از میراث فرهنگی آن کشور به شمار می رود. همان مدیر تئاتر با وفا و محنت کشیده همان شوهر فریب خورده و بخشنده و همان نمایشنامه نویسی که اندوه درون را در زیر خنده ظاهر می پوشاند با همان بازیگر دردمندی که مبارزه خود را بر ضد فضل فروشی. تعصب دینی خرافه پرستی و ریاکاری تا دم واپسین ادامه داد.